159
يكشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۸:۴۹ ق.ظ
دردونه انقدر شیرین با حیوانات حرف میزنه که بهش غبطه میخورم
هرروز هم یکی رو پیدا میکنه که دعوتش کنه به خونه مون:))
بایگانی
- ارديبهشت ۱۴۰۲ (۱)
- فروردين ۱۴۰۲ (۱)
- اسفند ۱۴۰۱ (۲)
- خرداد ۱۴۰۱ (۴)
- ارديبهشت ۱۴۰۱ (۱)
- فروردين ۱۴۰۱ (۴)
- اسفند ۱۴۰۰ (۳)
- بهمن ۱۴۰۰ (۴)
- دی ۱۴۰۰ (۸)
- مهر ۱۴۰۰ (۴)
- اسفند ۱۳۹۸ (۴)
- بهمن ۱۳۹۸ (۷)
- دی ۱۳۹۸ (۱۰)
- آذر ۱۳۹۸ (۲)
- آبان ۱۳۹۸ (۲)
- مهر ۱۳۹۸ (۳)
- شهریور ۱۳۹۸ (۹)
- تیر ۱۳۹۸ (۶)
- خرداد ۱۳۹۸ (۲)
- اسفند ۱۳۹۷ (۶)
- بهمن ۱۳۹۷ (۵)
- دی ۱۳۹۷ (۷)
- آذر ۱۳۹۷ (۲)
- آبان ۱۳۹۷ (۶)
- مهر ۱۳۹۷ (۱۱)
- شهریور ۱۳۹۷ (۲)
- مرداد ۱۳۹۷ (۸)
- تیر ۱۳۹۷ (۵)
- خرداد ۱۳۹۷ (۶)
- ارديبهشت ۱۳۹۷ (۳)
- فروردين ۱۳۹۷ (۳)
- اسفند ۱۳۹۶ (۹)
- بهمن ۱۳۹۶ (۵)
- دی ۱۳۹۶ (۷)
- آذر ۱۳۹۶ (۹)
- آبان ۱۳۹۶ (۱۱)
- مهر ۱۳۹۶ (۱۰)
- شهریور ۱۳۹۶ (۱۱)
- مرداد ۱۳۹۶ (۱۶)
- تیر ۱۳۹۶ (۹)
- خرداد ۱۳۹۶ (۹)
- ارديبهشت ۱۳۹۶ (۲۷)
- فروردين ۱۳۹۶ (۱۴)
- اسفند ۱۳۹۵ (۱۸)
- بهمن ۱۳۹۵ (۷)
- دی ۱۳۹۵ (۸)
- آذر ۱۳۹۵ (۴)
- آبان ۱۳۹۵ (۴۶)
- مهر ۱۳۹۵ (۱۷)
- شهریور ۱۳۹۵ (۳۴)
- مرداد ۱۳۹۵ (۱۸)
- تیر ۱۳۹۵ (۴۷)
- خرداد ۱۳۹۵ (۶۵)
- ارديبهشت ۱۳۹۵ (۵۵)
- فروردين ۱۳۹۵ (۳۷)
- اسفند ۱۳۹۴ (۶۷)
- بهمن ۱۳۹۴ (۷)
آخرین مطالب
آخرین نظرات
-
۲ ارديبهشت ۰۲، ۱۹:۲۶ - امّــــ شـــهــــرآشـــــوبـــــــمنم امروز تنها روزی بود که بعد از ...
-
۲۰ اسفند ۰۱، ۰۰:۲۱ - مردی بنام شقایق ...خدا بزرگه. حتی وقتی خسته ایم
-
۲۸ اسفند ۰۰، ۰۸:۱۶ - تار و پود √بهشت زیر پای مادران است.
-
۷ اسفند ۰۰، ۰۹:۲۴ - تار و پود √چشم به هم زدیم دوباره عید شد :)
-
۲۸ دی ۰۰، ۱۳:۲۰ - تار و پود √نتیجه اخلاقی: آمادگی های پیش از بارداری براشوهر هم لازمه :/
-
۲۷ دی ۰۰، ۱۴:۳۵ - تار و پود √نه جوکش چیه؟
-
۲۰ دی ۰۰، ۱۱:۳۶ - دچارِ فیشنگاربه جای فکر و خیال فاتحه و صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد
-
۱۹ دی ۰۰، ۱۳:۲۱ - دچارِ فیش‌نگار:)
-
۱۹ دی ۰۰، ۱۱:۳۵ - دچارِ فیش‌نگار:| من که گفتم خارج از تحمله
-
۱۹ دی ۰۰، ۱۱:۲۹ - دچارِ فیشنگارسلام :) خوش برگشتید
پیوندهای روزانه
سلام
دنیای قشنگی دارن بچه ها
حیف که بعد یه مدتی دنیاشون با دنیای ما قاطی میشه و رنگ دنیای مارو میگیره!
+
یکی از چیزهایی که من همیشه به نیکی یاد میکنم از پدر مادرم و ازشون واقعا ممنونم اینه که جلوی این جورکارای منو تو بچگی نگرفتن.
این باعث شد تو یه سنی که رسیدم با هم سن و سالام خیلی فرق داشته باشم از نظر رفتاری و اخلاقی چرا که همه ی شیطنتام رو تو بچگی کرده بودم و به قولی بزرگتر از سنم رفتار میکردم.
از آوردن مار و جوجه تیغی تو خونه تا عمل جراحی روی کبوتر تیر خورده تا دادن شکلات به بزها تا خوابیدن تو لونه ی کبوترا تا خوابوندن جوجه خروس تو رختخواب خودم و .....
کلا کاری نبود که نکنیم! بنده خداها هم تا حدودی بهمون سخت نمیگرفتن. البت یه جاهایی هم محدودیت میزاشتن که چون یه جاهای دیگه آزادی کافی داده بودن این محدودیته قابل هضم بود و ما هم می پذیرفتیم.
خلاصه اینکه بذارید هر کاری میخواد بکنه تو بحث جک جونور و اینا
خیلی خوبه
پاسخ:
سلام
بله درست میگین
من خودم تا جایی که کاری خطری نداشته باشه، مانعش نمیشم، البته گاهی وسواسهام کار دستم میده، و این حد که مادر شما، شمارو آزاد میگذاشتن، آرزوی منه که تا این حد تحمل داشته باشم
ولی خب، متاسفانه نیمی از روز با من نیست!:(((
سلام
بله درست میگین
من خودم تا جایی که کاری خطری نداشته باشه، مانعش نمیشم، البته گاهی وسواسهام کار دستم میده، و این حد که مادر شما، شمارو آزاد میگذاشتن، آرزوی منه که تا این حد تحمل داشته باشم
ولی خب، متاسفانه نیمی از روز با من نیست!:(((
سلام
خو بعضی ازین وسواسها جلوی پیشرفت هوش بچه رو میگیره!
یه جوری باید باش کنار بیاید!
البته مادر ما بنده خدا چاره ی دیگه ای نداشت!!!
ما تو فضای خونه نمیگنجیدیم اصن!
بنده خدا دیگه باید یه جوری کنار میومد با ما دیگه :)
پاسخ:
سلام
بله حق باشماست
من هم که گفتم صبرمادر شما، آرزوی ماست:)
سلام
بله حق باشماست
من هم که گفتم صبرمادر شما، آرزوی ماست:)