418
دوشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۱۰ ق.ظ
مامان میگه فلان همسایه گفته نمیام خونه تون، چون تو گرفته باهاش برخورد کردی، و گفته این نتیجه لوس کردن منه!!
فکر که میکنم یادم میاد شبهایی که بچه(ی بی نهایت لوسش) رو آورده بوده و من احتمالا گرفته باهاشون برخورد کردم، یک شبش نزدیک به 3 ساعت قبلش دندون عقل کشیده بودم، و یک شبش همون بعدازظهر دندون ایمپلنت کرده بودم
پ.ن. بچه اش بی نهایت لوسه چون در هر شرایطی و در هر برخوردی، بی شک حق با بچه ایشونه، و دردونه باید مراعاتش رو بکنه!!!
***
مامان میگه فلانی وقتی تو رو دیده گفته دخترت مریضه، مشکل روانی که نداره!!!
فکر که میکنم یادم میاد روزی که ایشون منو دیده تمام هشت ساعت کاری سرپا بودم، سرماخوردگی هم داشتم، و تازه که رسیدم خونه، لوس بازیهای دردونه شروع شد که فلان قطعه ی چندسانتیِ فلان بازیش که گم شده رو باید بیابی و ...
***
دردونه با گوشیش حرف میزنه و به مخاطبِ خیالیش میگه: این دخترم که اینجاست هم بهم نمیرسه!!
***
میرم دنبال دردونه، میگم خسته ام لطفا زود بیا بریم، که مامانم میگه: از صبح تا حالا با همکاراش گفته و خندیده، الان برا ما خسته اس!!!
کاش قبل ازاینکه دیگران رو قضاوت کنیم، یه کم شرایطشون رو ببینیم، اگه تونستیم درک هم...
فکر که میکنم یادم میاد شبهایی که بچه(ی بی نهایت لوسش) رو آورده بوده و من احتمالا گرفته باهاشون برخورد کردم، یک شبش نزدیک به 3 ساعت قبلش دندون عقل کشیده بودم، و یک شبش همون بعدازظهر دندون ایمپلنت کرده بودم
پ.ن. بچه اش بی نهایت لوسه چون در هر شرایطی و در هر برخوردی، بی شک حق با بچه ایشونه، و دردونه باید مراعاتش رو بکنه!!!
***
مامان میگه فلانی وقتی تو رو دیده گفته دخترت مریضه، مشکل روانی که نداره!!!
فکر که میکنم یادم میاد روزی که ایشون منو دیده تمام هشت ساعت کاری سرپا بودم، سرماخوردگی هم داشتم، و تازه که رسیدم خونه، لوس بازیهای دردونه شروع شد که فلان قطعه ی چندسانتیِ فلان بازیش که گم شده رو باید بیابی و ...
***
دردونه با گوشیش حرف میزنه و به مخاطبِ خیالیش میگه: این دخترم که اینجاست هم بهم نمیرسه!!
***
میرم دنبال دردونه، میگم خسته ام لطفا زود بیا بریم، که مامانم میگه: از صبح تا حالا با همکاراش گفته و خندیده، الان برا ما خسته اس!!!
کاش قبل ازاینکه دیگران رو قضاوت کنیم، یه کم شرایطشون رو ببینیم، اگه تونستیم درک هم...
- ۹۵/۱۱/۱۸