منه ی من!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۲/۰۹
    722
  • ۰۲/۰۱/۳۰
    721
  • ۰۱/۱۲/۰۷
    720
  • ۰۱/۱۲/۰۷
    719
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    718
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    717
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    716
  • ۰۱/۰۳/۰۹
    715
  • ۰۱/۰۲/۱۱
    714
  • ۰۱/۰۱/۳۱
    713
آخرین نظرات
  • ۱۹ دی ۰۰، ۱۳:۲۱ - دچارِ فیش‌نگار
    :)

568

چهارشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۶، ۰۵:۰۶ ب.ظ

چقدر دلم میخاد به دردونه بگم مقصر اینکه بعد از نزدیک به دوهفته برنامه ریزی،یه هو سفرمون اونم یکساعت به رفتن کنسل شد،باباشه،و اولویت دادن کارش به خانواده..


ولی نگفتم و بیشتر از 24ساعته که انواع بدخلقی ها و بهونه گیری هاشو تحمل میکنم:(

  • مک بس

نظرات  (۳)

چرا نگفتی؟ 
چرا تحمل مسئله ای را قبول کردی که مسئولش نبودی؟ 
پاسخ:
چون دلم نمیخاست رابطه شون خراب بشه
البته اینو تو پست شاید باید میگفتم که خودم هم مسئولیت اصلی رو قبول نکردم، ولی خب بدقلقی هاش با من گذشت
چرا نگفتی؟ چقدر فداکارانه طور عمل کردی! آفرین واقعا. :)
من بودم میگفتم که برای بابا کار پیش اومده نمیشه بریم! کلا تو این زمینه ها بدجنسم! ههه هه!
البته به روابط بچه و پدر هم بستگی داره.
پاسخ:
ممنون
خب جمله آخرت جواب من بود
آخ چقدر سخت ):
کاش یه جوری واسش جبرانش کنید
مثلا ببریدش خونه بازی یا گردش یا مهمونی... یه جوری هم حال و هوای خودتون عوض بشه هم دردونه ):
پاسخ:
خیلی سخت:(
سعی کردم جبران کنم، ولی فکر نمیکنم کاملا موثر بوده باشه
البته من به کم بودن حافظه اش (گرچه همیشه غافلگیرم میکنه با خوبیش) امیدوارم:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">