منه ی من!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۲/۰۹
    722
  • ۰۲/۰۱/۳۰
    721
  • ۰۱/۱۲/۰۷
    720
  • ۰۱/۱۲/۰۷
    719
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    718
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    717
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    716
  • ۰۱/۰۳/۰۹
    715
  • ۰۱/۰۲/۱۱
    714
  • ۰۱/۰۱/۳۱
    713
آخرین نظرات
  • ۱۹ دی ۰۰، ۱۳:۲۱ - دچارِ فیش‌نگار
    :)

48

دوشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۴۸ ب.ظ

وقتی دوست روانشناسم کتاب "مامان و معنی زندگی" رو بهم داد، با خودم فکر کردم نخونده پسش میدم

ولی این روزها توی خیلی از برخوردهام با مامان، به یاد فصل اولش می افتم

فصل دیگه ای رو هم که خوندم، تازه متوجه شدم، چقـــــــــــــدر حرف پشت رفتارهای دوستم بوده و هست!!

47

دوشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۴۳ ب.ظ

اخیرا متوجه شدم، زیاد دردونه رو بغل میکنم

مثلا برای عبور از خیابون، 99درصد، بغلش میکنم، در حالیکه بچه های خیلی کوچکتر با مادرهاشون از خیابون رد میشن

یا وقتی گذر از معبری سخت باشه، درصورتی که بارها دیدم بچه ها افتادن، ولی مادرهاشون بغلشون نکردن

46

دوشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۴، ۰۸:۵۱ ق.ظ

چه هفته شلوغیییییییییی:(((((

خونه که اون وضعشه، سرکار هم همه گیج شدن، انگار نمیشه بعداز عید جلسه ای گذاشت، یا دوره ای برگزار بشه، یا کاری رو انجام داد

اخه مثلا تو این جلسات تصمیمی هم گرفته بشه، از فرداش اجرایی میشه یا  هفته آینده؟؟؟!!

حالا از نتایج جلسات قبل که اجرایی شدند و خواهــــــــــــــــند شد بگذریم:(

45

يكشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۰۰ ب.ظ

تصمیم گرفتم یه سری از وسایل رو توی کارتن بسته بندی کنم

مامان آشکارااا نگران شده!!

نمیگه: برین من دلتنگ میشم یا ...

میگه: اگه قصدت رفتنه، زودتر بگو           همیـــــــــــــــــن:(((

44

يكشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۲۷ ق.ظ

یه جک بود گویا، حال این روزهای ما:)

ما از خونه تکونی به مرحله غلط کردنش رسیدیم:(((

43

شنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۴، ۱۲:۵۹ ق.ظ

هنوز بعد از نزدیک 6ماه

از شب وحشت دارم :'(:'(:'(

42

چهارشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۳۳ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • مک بس

41

چهارشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۳۲ ب.ظ

حتی!!!!اگه سرکار،بی کارم باشم ،روزی 8ساعت بیکاری خسته کننده است

+اینکه هر محیط اجتماعی گرفتاریهای خودشو داره،از روابط بین انسانی گرفته تا ...

یعنی هرچی هم همکارها خوووب باشن-که شکرخدا مال ما نیستن،یعنی اصول اولیه انسانیت رو چنان میبرن زیر سوال که گاهی فکر میکنم تو محیط شغلی ما،خدا نیست!!!!،- وقتی روزی 8ساعت باهم زندگی میکنی،مشکل پیش میاد ...

40

چهارشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۲۶ ب.ظ

چطوری باید کاری رو انجام داد تا ازش درست برداشت بشه؟!!!

از اول،تمام سعیم براین بوده که کارم و مشغولیاتش رو خونه نیارم،خصوصا بعد از دنیا اومدن دردونه

...

و حالا نتیجه این رفتارم،آسون و بی دردسر تلقی شدن کارمه!!!:(((

39

چهارشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۲۲ ب.ظ

کاری رو تا مطمئن نباشم خوووب انجام میشه،انجام نمیدم

و این خصلت بدیه:((((