243
کافیه یه روز تو خونه بمونی و "بچه بازی" کنی تا به محض ورود به کار و شروعش، برای nاُمین بار به نظرت بیاد که کار اداری چقدر مسخره است!!!
کافیه یه روز تو خونه بمونی و "بچه بازی" کنی تا به محض ورود به کار و شروعش، برای nاُمین بار به نظرت بیاد که کار اداری چقدر مسخره است!!!
دردونه یه هویی میزان استقلالش زیاد شده
ساعت ها میره بالا و اصراری نداره که من هم باشم
الانم تلفن زده که میره خونه خاله اش، البته با مامانجونش، میگم: من نمیام هاااااااااا، میگه:باشه!!!
حس میکنم داره ازم فاصله میگیره:((
یک عدد آقای همسر بی ذوق و احساس در قبال دسر و غذای جدید:((((( میییییییییییییییییی فروشیم:دی
پ.ن.دیروز دردونه یه چی برداشته روی دهنش گذاشته که خییییییییییییییار، گوجه، نون خشک، مییییییییییییی فروشیم!!! بدووووووو بیا!
من خودم سالهاست دیگه چنین صداهایی رو تو محله مون نشنیدم، ایشون از کجا یاد گرفته الله اعلم!!!
پ.ن. من تزئینات و تنوع غذایی رو دوست میدارم، ولی بی ذوقی آقای همسر، کم کم داره به منم سرایت میکنه:(
پ.ن.دیگه وقتی از تکراری بودن غذایی شاکی میشن، میخام موکنان پا به فرار از خونه بذارم:دی
پ.ن. اوصیکم (به قول لوسی می جان) به مشکوفی (دسر خوبیه برای افطار، دردونه ی سخت پسند ما که پسندید، به نظرم بچه ها دوست میدارن)
پ.ن. در اولین فرصت عکسش رو میذارم:)
دیدین بعضی ها، بعضی جاها، مدل ماشینشون که بالا میره، سرعتش کم میشه؟!!
ملت چه طوری افطاری میدن؟!!!
سوالی که تقریبا هرشب نزدیک افطار به ذهن من میرسه:(
پ.ن.باور کنید تنبل نیستم:(
دردونه میگه: از این چادرها که خانوم ها سر میکنن، برام بدوخ
منظورش چادر مشکیه:))