442
دوروز پشت سر هم مهمان نهاری داشته باشی، و دقیقا صبح روز قبل از واقعه، آنفولانزا بگیری:((((
یعنی چندسالی بود به این شدت مریض نشده بودم!!! که بعد از سه روز که رفتم دکتر و به خیال خودم خوب شده بودم، دکتره گفت چقدرم تب داری!!
دوروز پشت سر هم مهمان نهاری داشته باشی، و دقیقا صبح روز قبل از واقعه، آنفولانزا بگیری:((((
یعنی چندسالی بود به این شدت مریض نشده بودم!!! که بعد از سه روز که رفتم دکتر و به خیال خودم خوب شده بودم، دکتره گفت چقدرم تب داری!!
امسال با اکراه ماهی خریدم، با مردنشون واقعا دلگیر میشم
دوتا بودن، یکی به غایت شیطون انقدر که چندبار موقع تعویض آب از دستم سُر خورد، و یکی آروووم
تااااااااا یکیشون مرد:( اون آرومه
اصلا باورم نمیشد ماهی شیطونمون اینقدررررر آروم شده باشه، که ته تنگ کز کنه!!!
که دردونه به دادش رسید، هی باهاش حرف زد، از اون دلبرانه ها :) که: ماهی قشنگم، نگران نباش، من تاااااااااااااا همیشه دوستت میمونم:)))
دوسه روزی به لطف دردونه گذشت، تاااااااا 13 به در که از خونه رفتیم بیرون، و ماهی مون تنها موند:(((
و ...
بارون که میاد دردونه درو باز میکنه و به درخت ها میگه: سسسسسسلام درختها، نووووووووش جونتون:*