منه ی من!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۲/۰۹
    722
  • ۰۲/۰۱/۳۰
    721
  • ۰۱/۱۲/۰۷
    720
  • ۰۱/۱۲/۰۷
    719
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    718
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    717
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    716
  • ۰۱/۰۳/۰۹
    715
  • ۰۱/۰۲/۱۱
    714
  • ۰۱/۰۱/۳۱
    713
آخرین نظرات
  • ۱۹ دی ۰۰، ۱۳:۲۱ - دچارِ فیش‌نگار
    :)

۱۶ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

514

يكشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۰۳ ق.ظ

دردونه داره منو به مرز جنون میرسونه

دیشب دوساعت!! تمام گریه میکرد که فردا نرو سرکار

اگر تازه تعطیلات تموم نشده بود، و دقیقا تو همین ایام به این نتیجه قطعی نرسیده بودم که من به لحاظ روحی نیاز به کار بیرون از خونه دارم، به استعفا به صورت جدی فکر میکردم، حتی با وجود اینکه اگر دردونه امسال بره پیش دبستانی، قسمت اعظم ساعاتی که من نیستم، اونم خونه نخواهد بود

513

شنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۴۷ ب.ظ

تا حالا نشده بود یه شعر اینهمه با حالم هماهنگ باشه:تک تک بیت هاش

512

سه شنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۲۶ ب.ظ

این بی انصافیه که مافوقت تو تعطیلات ازت گزارش عملکرد روزهای کاری رو بخواد

و خودش بعد نزدیک به دوهفته هنوز حتی نامه رو باز نکرده باشه:/


511

يكشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۳۱ ب.ظ

دردونه به "بو" خیلی حساسه،خیلی از چیزهای جدیدرو با بوشون قضاوت میکنه!

دست زده به گوشه چشم من، دستش خیس شده،فوری بو میکنه!!

509

يكشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۰۵ ق.ظ

تعطیلات را تعریف کنید. 20نمره:)

تعطیلات یعنی بچه انتظار داشته باشه ثانیه ای تنها نمونه، همسر انتظار داشته باشه نظم زندگی به بهترین شکل برگرده، مادر انتظار داشته باشه تنها نمونه، و مهمانهای تقریبا هرروزی به خوبی پذیرایی بشن، آشناها انتظار توجه بیشتر داشته باشن

و خودت

بخوای خونه تکونی کنی، جاری پاگشا کنی،تولد بگیری، ثبت نام بچه رو قطعی کنی،دنبال وسایل و خریدهای لازم باشی ، گزارشی،که مافوق خواسته براش بفرستی،  هزارتا کار عقب افتاده ات رو انجام بدی،و ...

و استراحت  هم بکنی

508

چهارشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۰۵ ب.ظ

امروز،اولین روز از یازدهمین سال زندگی مشترکمونه


ده ساااال!خودم هم باورم نمیشه انقدر سریع گذشته باشه

507

يكشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۱۳ ق.ظ

گاهی بعضی روابط رو باید اصلاح کرد، نه فقط به خاطر اینکه روحت آسیب میبنه، نه به خاطر این جسمی صدمه میبینی، اینها هست ولی علاوه بر اون بخاطر اینکه نسل آینده ات حتما متاثر میشه، و تو شاید تحمل داشته باشی، یا بتونی اثراتش رو کنترل کنی، ولی در قبال آینده گانت مسئولی!!!



چقدر این سخته!:(((

506

شنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۰۸ ق.ظ

دیشب یه خواب عجیب دیدم: یکی از قدیمی ترین دوست های فضای مجازیم مرد بود!!!

و چقدر ترسیدم، انقدر که تا یک ساعت دیگه خوابم نبره، گرچه هرچی فکر کردم مسئله ای خاصی بینمون نبوده که مرد بودن یا زن بودنش خیلی تاثیر گذار باشه، ولی همون اعتماده و راحت بودنه که خدشه دار بشه، خودش خیلیه


نکنه...


505

شنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۰۶ ق.ظ

یه گروه خانوادگی داریم خیلی جالبه:

یکی مدام پست میذاره که تو جمع های خانوادگی ساکت ترین فرده!!

یا تو گروه یکی قربون صدقه عکس بچه ی پروفایلت میره که تو جمع ها بیشتر از سلام علیک صحبتی باهات نداره

اونی سر بحث سیاسی داغ میکنه که با توجه به رفتارش به نظرت یکی از خنثی های جامعه است و ...


البته احتمالا این ویژگی خاصه گروه خانوادگی ما نباشه، ولی کلا منظورم چیز دیگه ای بود:

فضای مجازی فضایی عجیبه!!

504

پنجشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۰۶ ب.ظ

جهت محک کاری،همه رمزهاتو تو یه دفترچه بنویسی،و 

بعد دفترچه رو گم کنی!!! :-P