منه ی من!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۲/۰۹
    722
  • ۰۲/۰۱/۳۰
    721
  • ۰۱/۱۲/۰۷
    720
  • ۰۱/۱۲/۰۷
    719
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    718
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    717
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    716
  • ۰۱/۰۳/۰۹
    715
  • ۰۱/۰۲/۱۱
    714
  • ۰۱/۰۱/۳۱
    713
آخرین نظرات
  • ۱۹ دی ۰۰، ۱۳:۲۱ - دچارِ فیش‌نگار
    :)

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۷ ثبت شده است

584

دوشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۳۷ ق.ظ

دیدین بعضی روزها از همون اول صبح میخای با یکی بحث کنی:

مثلا دردونه ای که هرروز با بهونه های به معنای واقعی بنی اسرائیلی صبحت رو با اعصابی آشفته شروع میکنه، و منتظر کوچکترین واکنش (توی تن صدا، ولومش، حالت صورت، ابروها، حالت بدن و ..)هست تا جانسوزترین گریه ها رو سر بده؛

یا همسایه ی خودخواهی که حتی یک متر دیوار تو کوچه نداره، ولی طوری ماشینش رو پارک میکنه که عملا جلوی چهارتا خونه و دیوارهاش رو میگیره، صرفا جهت اینکه کسی پشت ماشینش پارک نکنه، و ایشون موقع خروج (لابد همیشه اضطراریشون) چند دقیقه ای معطل نشه؛

یا مافوقی که ماه ها و بهتره بگم سالهاست داره حقت رو بی دلیل میخوره، و طبق معمول عدم پیگیری رو دال بر کارمند خوب یا باوجدان بودنت نمیکنه هیچ، دال بر برحق بودن خودش میکنه؛

یا ارباب رجوعی که نود و نه درصد کاری که وظیفه خودشه رو بعد از چندبار توضیح دادن براش انجام میدی، و وقتی میرسه به یک درصد پایانی، که اونم حالت امضای شخصیه، و باید خودش انجام بده، شاکی وار منتظره تو کارش رو تموم کنی، و وقتی هم میبینه چاره ای نیست، از اونجا که توجهی نداشته به مراحل انجام کار، اون نودونه درصد رو با یه بک و رفرش میبره نقطه سر خط!!! هییییییییییچ، تازه شاکی میشه که شما که کاری نکردین برام!!!

یا ...


البته در جواب اون جمله اولم باید بگم منم تقریبا ندیدم، چون اصولا آدم به شدت بحث گریزی هستم، گرچه خیلی جاها از همین خصوصیت ضربه خوردم و میخورم، ولی خب همین موارد نادر هم سعی میکنم خودمو کنترل کنم، چون نهایتا در موضوعی که تبحر نداری (بحث کردن) مغلوب میشی حتی اگر به حق باشی


583

يكشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۹:۴۵ ق.ظ

دردونه: امروز که روز تولد امام زمانه، ایشون حضور (ظهور) میکنه؟

من: نمیدونم، فکر نکنم

+چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

- سکوت



عیدترین عیدتون مبارک


پ.ن. این رو نمیدونم چرا روز نیمه نفرستادم، احتمالا اشتباهی پیش نویس ذخیره شد

582

دوشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۸:۴۹ ق.ظ

چی میشه که یکی تو زندگی متاهلی، تصمیم میگیره در حالی که فکر میکنه  نتیجه تصمیمش فقط به خودش مربوط میشه؟!!!

شاید از احساس فهم و درک بالاداشتن ناشی بشه، ولی ادب، محبت خانوادگی یا هرچی اقتضا میکنه با طرف مقابل هم تا حدی مشورت کنه


همیشه از این جمله آقای همسر متنفرم که "من حرفهات رو گوش میدم" وقتیکه تغییررفتاری در پی نداشته باشه

میدونم شاید خیلی ازخانم ها همین هم براشون مهم باشه که شنیده بشن، و واقعا هم مهمه، ولی وقتی در تصمیمات اثری نداشته باشه، من ترجیح میدم حداقل حرف نزنم


آقایون و خانم های محترم، اگر دقیق نگاه کنیم، هرررر تصمیممون به تمام خانواده مربوط میشه، و حتی جامعه

چقدر این طوری فکر کردن و رفتار سنجیده کردن سخته، من خودم اصلا ادعایی ندارم که اینطوری ام، ولی حداقل در تصمیمات خانوادگی سعی میکنم اینطوری باشم، یا حتی اگر در موقعیت توضیح مفصل ندادم، ثمرات بعدی تصمیماتم جایی برای توضیح نذاشته

میدونم تاحدی خودخواهانه دارم مینویسم، ولی...

الان واقعا عصبی و تا حدی خسته ام از تصمیمات به ظاهر شخصی آقای همسر، که تماااااااام زندگیمون رو تحت الشعاع قرار داده و میده

نمونه اش:انتخاب شغل