منه ی من!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۲/۰۹
    722
  • ۰۲/۰۱/۳۰
    721
  • ۰۱/۱۲/۰۷
    720
  • ۰۱/۱۲/۰۷
    719
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    718
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    717
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    716
  • ۰۱/۰۳/۰۹
    715
  • ۰۱/۰۲/۱۱
    714
  • ۰۱/۰۱/۳۱
    713
آخرین نظرات
  • ۱۹ دی ۰۰، ۱۳:۲۱ - دچارِ فیش‌نگار
    :)

۴ مطلب در خرداد ۱۴۰۱ ثبت شده است

718

يكشنبه, ۲۹ خرداد ۱۴۰۱، ۱۰:۲۴ ق.ظ

گاهی دلم میخواد برای مامان توضیح بدم که منی که ظاهرا رفت وآمدی ندارم و به اصطلاح سایلنتم، بیشتر همه و همه جوره برای بیماریش دارم هزینه میکنم

ولی مطمئنم هیچ وقت نمیتونم براش بگم

فقط خدا کنه نتیجه بگیریم، این روزها فراموش شه

717

يكشنبه, ۲۹ خرداد ۱۴۰۱، ۱۰:۱۹ ق.ظ

تجربه بهم میگه حتی اگر کسی ازت درخواست کرد درمورد زندگیش هیــــــــــــــــــــــــــــــچ مشورتی نده!

716

يكشنبه, ۲۹ خرداد ۱۴۰۱، ۱۰:۱۷ ق.ظ

همیشه به طنزهایی که در مورد رفتارها و حساسیت های زنانه خوندم و شنیدم خندیدم، حتی گاهی بدون خنده متعجب شدم و دلخور از زیاده روی گوینده یا نویسنده..

ولی گاهی رفتارهایی از همکارهام رو که می بینم از خودم متعجب میشم!! من زن نیستم، یا حساس نیستم، یا اینها زیادی حساسن، یا چی؟

بعضی رفتارها فراتر از جنسیت بچه گانه است، حتی اگر شأنیت مکان رو هم در نظر نگیریم

 

 

715

دوشنبه, ۹ خرداد ۱۴۰۱، ۱۲:۵۲ ب.ظ

یکی از خاطرات بچه گی خواب های زورکی نیم روزیه، که اولش با اکراه قبول میکردم و اگر با انواع و اقسام شیوه ها نمیتونستم کنسلش کنم به اجبار با این معضل کنار می آمدم و عجیب اینکه با اینکه هردفعه بعد از بیدار شدن و  از تجدید قوا خوشحال بودم، روز بعد باز همین آش بود و همین کاسه..

این روزها وقتی بعد از کلی کلنجار رفتن با نازدونه ناخودآگاه چشم هام بسته میشه و در حقیقت چندثانیه ای بیهوش میشم، و به محض باز کردن چشمهام نازدونه رو میبینم که سعی میکنه با آرامش تمام، بدون اصابت به مانع مامان، از تخت پایین بره تمام اون خاطرات برام زنده میشه.. 

 

بعضی از خاطرات کودکی انقدر هنوز برام زنده اند که باور اینکه الان من مادرم و کس دیگه ای در جایگاه فرزند داره اونها رو تجربه میکنه، برام خیلی سخته

عمر گران میگذرد...