منه ی من!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۲/۰۹
    722
  • ۰۲/۰۱/۳۰
    721
  • ۰۱/۱۲/۰۷
    720
  • ۰۱/۱۲/۰۷
    719
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    718
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    717
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    716
  • ۰۱/۰۳/۰۹
    715
  • ۰۱/۰۲/۱۱
    714
  • ۰۱/۰۱/۳۱
    713
آخرین نظرات
  • ۱۹ دی ۰۰، ۱۳:۲۱ - دچارِ فیش‌نگار
    :)

514

يكشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۰۳ ق.ظ

دردونه داره منو به مرز جنون میرسونه

دیشب دوساعت!! تمام گریه میکرد که فردا نرو سرکار

اگر تازه تعطیلات تموم نشده بود، و دقیقا تو همین ایام به این نتیجه قطعی نرسیده بودم که من به لحاظ روحی نیاز به کار بیرون از خونه دارم، به استعفا به صورت جدی فکر میکردم، حتی با وجود اینکه اگر دردونه امسال بره پیش دبستانی، قسمت اعظم ساعاتی که من نیستم، اونم خونه نخواهد بود

  • مک بس

نظرات  (۲)

  • مردی بنام شقایق ...
  • سلام

    دیروز صبح ساعت شیش از خواب بیدار شده با ما صبحونه خورده

    وقتی داشتم میرفتم اومده دم در میگه بابا بغلم میکنی؟!

    بغلش کردم 

    در گوشم میگه میشه نری سرکار؟!

    گفتم خب بمونم چیکار کنیم؟!

    گفت بازی کنیم دیگه!!!!!
    پاسخ:
    سلام
    دردونه اخیرا تصمیم گرفته بزرگ نشه، که بتونه بازی کنه!!

    خدا براتون حفظش کنه
    راستی از توراهی تون چه خبر؟
    نیاز روحی که نیست 
    بیشتر یه جور وابستگی هست که براماها ایجاد شده ولی درک کردم چون ظاهرا نیاز روحیمون به نظر میرسه
    زنان خانه دار هم میزنن بیرون و نمیذارن دلشون بپوسه 
    پاسخ:
    واقعیتش نمیدونم اسمش چیه
    ولی درست میگی هرکسی بنابه شرایطش رفتار میکنه

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">