منه ی من!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۲/۰۹
    722
  • ۰۲/۰۱/۳۰
    721
  • ۰۱/۱۲/۰۷
    720
  • ۰۱/۱۲/۰۷
    719
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    718
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    717
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    716
  • ۰۱/۰۳/۰۹
    715
  • ۰۱/۰۲/۱۱
    714
  • ۰۱/۰۱/۳۱
    713
آخرین نظرات
  • ۱۹ دی ۰۰، ۱۳:۲۱ - دچارِ فیش‌نگار
    :)

531

سه شنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۶، ۱۲:۴۵ ب.ظ
1. نمیدونم یادتون هست یا نه
شبهای قدری که توی زمستون شب بیدار میموندیم، اون ساعت های آخر، یا حتی نیم ساعت آخر، تک تک سلول های بدن انگار خواب می طلبید:)
2.  بچه ای  رو تصور کنید که 4 ساعت رفته بیرون، بعد از اونم 4 ساعت بازی کرده، دلتنگ هم شده
در چنین حالتی منتظر کوچکترین جرقه جهت بروز انفجاری همه خستگی ها و دلتنگیهاشه، البته به شیوه خودش

3. این دو رو باهم تصور کنید میشه حال این روزهای ما:(((((((((( یعنی از مرحله گریه گذشته
این روزها واقعا کم میارم، لحظاتی میشه که دلم میخاد بشینم گریه کنم:دی از همون ساعت 4 که میرسم خونه، انتظار ساعت 10 رو میکشم که بخوابیم، به معنای واقعی کلمه"هر" رفتاری اعم از صحبت، واکنش، نگاه، حرکت دست یا بدن با گریه یا اعتراضی جیغ گونه مواجه میشه:(

تقریبا هرروز به این فکر میکنم که کاش دردونه رو نفرستاده بودم پیش دبستانی(البته از روی خستگی)
  • مک بس

نظرات  (۲)

  • مامان رضا و محمد
  • حالا کجا رو دیدی بذار مدرسه بره اون موقع آرزوی پیش دبستانی موندنش رو میکردی
    پاسخ:
    واقعا؟
    خودمم الان به همین فکر میکنم، که الان که هیچ کار خاصی خونه نداره و نه درسی و تکلیفی، اوضاع اینه، سال دیگه میخام چه کار کنم:((
  • مامان رضا و محمد
  • واااای کلاس دوم چقدر وقت کم میارم برا انجام تکالیفش. هرچی سعی می کنم زودتر تمام بشه که زودتر بخوابه نمیشه که نمیشه
    پاسخ:
    :(

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">