پس گناه نداره. چه فرقی هست بین مهد رفتن و مدرسه رفتن؟ :/
+اگر پاسخم به کامنتت رو خوندی دو خط به آخرش افزودم که اگه دوست داشتی بیا و بخون! که البته اگه به دستورالعملش عمل کنی تعداد خطوطی که باید بخونی بیشتر میشه! :))
پاسخ:
رفت، ولی اگه یادت باشه من پارسال هم معتقد بودم زوده برای پیش دبستانی رفتنش، و منتظر بهونه بودم که نفرستمش، ولی خب دستم نداد چون دردونه مادامی که من خونه نیستم، نمیخاد خونه باشه
+همه رو خوندم، ولی چون خیلی وقتها ذهن خودم هم درگیر همین مسائل میشه و به جواب درستی نمیرسم و البته تنبلی ام سرپوش میذاره روی همه اینها، نمیتونم جوابی بهت بدم البته درمورد امثال تهران رفتنت،به نظرم تاحد زیادیش تنبلیه، البته بچه ها واقعا باهم متفاوتن، اگر پسرهات انقدرها وابسته ات نیستن، خودتو محدود نکن، ظرفیت هات خیلی زیاده، همینکه با دو تا بچه درس خوندی اینو ثابت میکنه البته هرکاری اراده بکنی حتما انجام میشه من خواهرزاده ام از همون اوایل کودکی وابسته نبود، و حتی خیلی راحت توی یه طبقه جدا میخابید و بازی میکرد و .. و خواهرم الان یکی از زن های موفق اجتماعیه، چون بچه هاش اصلا وابسته اش نیستن، ولی باز از دخترش که میپرسی میگه همیشه دوست داشتم ظهر که میام خونه مامانم باشه و .. و خب این خیلی با دردونه ای فرق میکنه که اگه شب که کنارش هم خوابیدی دو ثانیه زودتر خوابت ببره، بغض میکنه و ... امیدوارم بهترین راه پیش روت قرار بگیره
من هم خودم دیرتر رفتم هم پسرمو دارم دیرتر می فرستم
پاسخ:
سلامت باشین
من پارسال فرستادمش پیش، چون از لحاظ سن مدرسه میتونست بره، با خودم گفتم اگر دیدم اذیت میشه، نمیفرستم و با خیال راحت میذارم یکسال دیرتر بره ولی خودش خیلی راغب بود که بره، باهمه سختی هاش، و البته من مطمئنم بخش زیادیش برای خونه دار نبودن من بود:( الان هم خیلی دوست داره مدرسه باز بشه، تا صبح ها تنها نمونه:(