منه ی من!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۲/۰۹
    722
  • ۰۲/۰۱/۳۰
    721
  • ۰۱/۱۲/۰۷
    720
  • ۰۱/۱۲/۰۷
    719
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    718
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    717
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    716
  • ۰۱/۰۳/۰۹
    715
  • ۰۱/۰۲/۱۱
    714
  • ۰۱/۰۱/۳۱
    713
آخرین نظرات
  • ۱۹ دی ۰۰، ۱۳:۲۱ - دچارِ فیش‌نگار
    :)

680

شنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۸، ۱۰:۴۳ ق.ظ

روزمره گی نگار:)

 

رفتم منزل یکی از آشناهای شاغل:

+ میدونستم یه پسر داره، از صحبت هاش با مراجع دیگه اش برمی آمد که بچه اش (اسمش رو میگفت که من متاسفانه!! یادم رفته) داره با داداشش بازی میکنه، و خیلی همو دوست دارن و ..

بالاخره بچه مذکور رو آوردن و ما زیارتشون کردیم: انصافا سگ زیبایی نبود، ولی مادرجان خیلی دوستش میداشت، برادر و پدرش هم گویا، خیلی هم مودب بود، لباسش رو نگفتم، بلند، چین دار، پاپیون خوشگل پشتش و از جنس عالی...

در ذهنم (بی رحمانه)مقایسه میکردمش با فرزند آدم: خب مریضی کمتری داره واکسن و دندون درآوردن هم نداره، مراقبت کمتری میخاد، پروسه از پوشک گرفتن هم نداره، احتمالا از دید پدر خانواده خرج کمتری هم داره و...

که خانم مادر در صحبت هاش با اون یکی مراجعش میگفت پروسه از پوشک گرفتنش خیلی سخت بود، چون بلد نبودم، تا اینکه رفتم تهران از مربی یاد گرفتم، دیگه پزشکش رو فلانی قرار دادیم که خیالمون بهش جمعه، همیشه توجه می طلبه (قربونش برم!) و در مقام گفتن جذابیت های بیشترش هم ادامه داد که مسواک، خمیردندون و دهان شویه مخصوص به خودش رو داره، لباس های به این جینگیلی رو باید سفارش داد، باید جهت آموزش و تربیتش به روز بود و چندتا پیج اصلی تربیتی هم معرفی میکرد، حتی مراحل پذیرش سرپرستی رو هم توضیح داد که مثلا چندماهگی سن خوبیه، کمترش دردسرش زیاده،بیشترش مهر و عطوفت دیرتر منتقل میشه و ...

 

+مراجع دیگه اش میگفت فلان محصول مراقبتی که گفتین گرفتم و فلان شکله، بعد از چندتا سوال و پاسخ مشخص شد بانو محصولی درجه دو و به عبارتی تقلبی رو 800 هزارتومن خریدن، ولی خب چون خارجیه ضررنداره، استفاده کنه! ولی دفعه بعد سعی کنه سفارش بده اون طرف آب براش بیارن، فقط ممکنه تا حدود 600تومن هزینه پستش رو متقبل شه!

 

 

رفتیم مهمانی یا جشن پاگشای نوزاد، یا جشن تولدش یا هر اسمی از این قبیل

بگذریم از اینکه ملت یک روز بعد از دهه فاطمیه حقیقتا گویا از بند رها شده بودن، و ما هم به دلیل تاخیر بسیار نوزاد و مادرش مجبور به تحملشون بودیم، بگذریم از خانمی که که مثلا قرار بود محفل رو بدون طرب اداره کنه، و همه کار کرد غیر از کار اصلیش..

ولی اینکه اون بانویی که حرکات موزون انجام میداد رو ..سادات صدا زدن و همه به این لقبش خندیدن، و خودش هم ازش اکراه داشت، و حتی میگفت : این عبارت رو بهمون انداختن (دقیقا با همین لفظ) رو هنوز بعد چندروز نمیتونم هضم کنم

 

 

پ.ن. باید عنوان این پست رو بذارم خاله زنک بازی های تعطیلات من:)

 

  • مک بس

نظرات  (۲)

  • دچارِ فیش‌نگار
  • من برام سوال شد بعد خونه اون آشنا ازتون پذیرایی هم کردن ؟ :)

    پاسخ:
    گفتم که شاغل، یعنی خدماتی رو ازش دریافت کردم
    که بقول خودشون دست و لباسشون رو بعد از اون مصافحه ضدعفونی کرده بودند
  • دچارِ فیش‌نگار
  • این روزا باید زیادتر دستاتونو بشورید

    پاسخ:
    بله، حتما

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">