منه ی من!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۲/۰۹
    722
  • ۰۲/۰۱/۳۰
    721
  • ۰۱/۱۲/۰۷
    720
  • ۰۱/۱۲/۰۷
    719
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    718
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    717
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    716
  • ۰۱/۰۳/۰۹
    715
  • ۰۱/۰۲/۱۱
    714
  • ۰۱/۰۱/۳۱
    713
آخرین نظرات
  • ۱۹ دی ۰۰، ۱۳:۲۱ - دچارِ فیش‌نگار
    :)

۶۷ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

24

پنجشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۲۹ ب.ظ

بدتری از مردی که تمام وقت سر کاره هم هست؟




بعععععله،مردی که خونه است،ولی دلش خونه نیست :-[


توضیح نوشت:چون خودم در شرایطم،تصورم نبود برداشت دیگه ای از جمله ام رو :-Pمن منظورم مردیه که ظاهرا توی خونه است،ولی فکرش توی کارشه

و البته احتمال بعدی برداشت جمله ام،دیگه بدددد نیست،فاجعه است

و البته دوم اینکه زندگی بهم یاد داده که هیچ چیز غیرممکن نیست :-(

23

پنجشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۴، ۱۲:۴۲ ق.ظ

مثل هرشب:خوابم میاد و دردونه نه!!! :'(

بعضی شبها بین قصه گفتن بارها خوابم میبره!!

فردا تعطیله،و من بین نشسته چرت زدن و روی تخت انتظار کشیدن،اولی رو انتخاب میکنم


بعدنوشت:حدود ساعت2 با کلی نق و نوق،خوابید!!

22

پنجشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۴، ۱۲:۲۸ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • مک بس

21

چهارشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۸:۵۹ ق.ظ

شنیده بودم این شعرو که: ای که دستت میرسد کاری بکن...

الان دقیقا ملت به این شعر عمل میکنن، منتهی کاری متفاوت با منظور شاعر: تا اونجا که دستشون میرسه کار (فقـــــــــــط در جهت منفعت خودشون)میکنن، اگه کاری نمیکنن، یا کارت ندارن، دستشون نیست!!!


پ.ن. متاسفم که انقدر دیدم منفی شده:(((

20

سه شنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۲۸ ب.ظ

آقای همسر نسبت به جیغ، حساسیت غیرمعمولی داره!!!!

19

سه شنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۴، ۱۲:۲۴ ب.ظ
دوستی داشتم که میگفت زمان بچه گی، داراییهاشون اینطور بیان میکرده : به جای این که بگه: ... مال منه،میگفته  ...منه ی منه:))
این شد که..

پ.ن.دوست جون، اینجا رو نخونی هاااااااااااا

18

سه شنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۱۳ ق.ظ

برای اولین بار بعد از صحبت با مامان، مامان حق رو به من داد!!!

گرچه حس شیرینی بود، تایید گرفتن از مامان، ولی اصل صحبتم اشتباه محــــــــض بود

پ.ن. رفتار مامان تغییر ناپذیره

17

سه شنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۱۰ ق.ظ

بازی با کلمات!!!          بازی شیرینی!! که مزایای زیادی داره برای صاحب بازی

کاش بلد بودم:(((

16

سه شنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۴، ۰۸:۵۸ ق.ظ

دردونه شعری که سالی یه بار با خودم زمرمه میکردم، حفظ شده!

و من پشیمونم که چرا این تکرارهای ناخودآگاه قرآن نبوده:((

15

يكشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۴۰ ب.ظ

دردونه سکسکه میکنه، وبا هم فیلم یک ماهگیش-تقریبا سه سال پیش-رو میبینیم که سکسکه میکنه:)))))

من بیشتر از خودش ذوق می کنم :-)