منه ی من!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۲/۰۹
    722
  • ۰۲/۰۱/۳۰
    721
  • ۰۱/۱۲/۰۷
    720
  • ۰۱/۱۲/۰۷
    719
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    718
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    717
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    716
  • ۰۱/۰۳/۰۹
    715
  • ۰۱/۰۲/۱۱
    714
  • ۰۱/۰۱/۳۱
    713
آخرین نظرات
  • ۱۹ دی ۰۰، ۱۳:۲۱ - دچارِ فیش‌نگار
    :)

۶۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

206

سه شنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۱۰ ب.ظ

گاهی که فکر میکنم، نمیدونم انقدری که تحصیلات آکادمیک، ازم چیزهایی رو گرفت، برام مزایا داشت؟؟؟

205

سه شنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۵۷ ق.ظ

تو تنهایی های خوابگاهیِ نزدیک به 7 سال پیش، برخی آهنگ ها رو گوش میدادم (صرف گوش دادن)


هر ازگاهی یه قسمت از یه آهنگی حمله میکنه به ذهنم، مثلا یک مصرع از شعری با 20 بیت!

پ.ن.وقتی میگم حمله! واقعا انقدر تکرار میشه که اعصابمو به هم میریزه

پ.ن. چقدر زندگی باید دقیق باشه!! باریکتر از مو!!

204

سه شنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۳۷ ق.ظ

با دردونه رفته بودیم بیرون، کنار یه مغازه ایستادیم تا آبمیوه اش رو باز کنم، چندثانیه ای گذشت تا برگشتم رو به جمعیت توی پیاده رو، که دیدم یه آقای توریستِ! در حال حرکت با دوربین بهم لبخند میزنه

واقعا شاید به دقیقه نکشید!! انقدر غافلگیر شدم که واکنشی نشون ندادم، گرچه واقعا نمیدونم واکنش درست چی بود

نمیدونم چرا حس خوبی ندارم


پ.ن.در حالیکه خودم هنوز شک داشتم عکسی گرفته شده یا نه، دردونه یعد از دو روز میگه: مامان، آقاهه خارجیه، ازم عکس گرفت

با تعجب میگم: از کجا فهمیدی خارجیه            میگه: آخه اون جوری!! بود

از اونجا که کوچکترین تغییرات چهره ام رو متوجه میشه، میگه: کار بدی کرد؟؟

و من، نوش دارو بعد از مرگ سهراب، میگم: بهتر بود ازت اجازه میگرفت:(((


پ.ن. تا من باشم، بچه ام رو با چادر بیرون ببرم


203

سه شنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۲۸ ق.ظ

hadana.ir


پ.ن. حیفم اومد تک خوری کنم، اونم توی ماه رمضان:)))

202

سه شنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۳۶ ق.ظ

مدام تو ذهنم رژه میره که :

و ما ادراک ما الرمضان:(((


پ.ن.ذهنمه دیگه، برا خودش الگو برداری میکنه:))

201

دوشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۵۶ ق.ظ

و من یتوکل علی الله فهو حسبه...

200

دوشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۴۸ ق.ظ

گاهی فکر میکنم زندگی خیلی بی رحمه، اینکه به اندازه توانایی هات، امتحان بشی (گرچه نعمته) سخته

توانایی در قبال امتحان

نیمه خالی لیوانش اینه که نه توانایی رو میخوام نه امتحانش رو

و نیمه پرش به کمال رسیدنه



پ.ن. "خواهرم" خیلی از ذهنیات منو به هم ریخته، خدایا خودت یاورش باش

199

دوشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۴۴ ق.ظ
دلم میخواد زندگیم از این حالت "خاص" بودن در بیاد!!!

گرچه میدونم همه زندگی ها"خاص"ه

198

دوشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۵۵ ق.ظ

-استاد به دانشجو نمره بده، تا دانشجو هم به ارزشیابی استاد نمره بده

-استادها امتحان رو سخت نگیرن، تا رنج نمره پایین نیاد، تا ترم بعد هم دعوت بشن

-استادها اصلا امتحان نگرفته، نمره کامل بدن

-استاد کاملا روشن از دانشجو بخواد تحقیقش رو به فرمت مقاله های فلان مجله تدوین کنه

-تمام ترم، استاد حتی یک جلسه هم درس نده

و..

خیلی بیشتر از اینها میشه نوشت:(((

به کجا چنین شتابان؟؟؟؟!!!!


پ.ن.بعضی موقعیت های ناخواسته، برکات زیادی برای آدم داره


197

دوشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۵۲ ق.ظ

یعنی چی که هرروز نیم ساعت تا 45دقیقه  کار تعطیل بشه تا صبحانه میل بشه!!!

جالبتر اینکه رئیس به جای اینکه کارمندو تادیب کنه، خودش صبحانه خور شده!!!


پ.ن. چه میکنه بند "پ"  آیکون موکننان:))