منه ی من!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۲/۰۹
    722
  • ۰۲/۰۱/۳۰
    721
  • ۰۱/۱۲/۰۷
    720
  • ۰۱/۱۲/۰۷
    719
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    718
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    717
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    716
  • ۰۱/۰۳/۰۹
    715
  • ۰۱/۰۲/۱۱
    714
  • ۰۱/۰۱/۳۱
    713
آخرین نظرات
  • ۱۹ دی ۰۰، ۱۳:۲۱ - دچارِ فیش‌نگار
    :)

۶۷ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

54

سه شنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ۰۸:۵۵ ق.ظ

چندروز پیش دردونه نزدیک بیرون اومدنم بیدار شد، ازم پرسید میری سرکار؟     من اجبارا گفتم نه

توی حیاط بودم که بیدار شد و گریه میکرد که مامان گفت نمیرم، چرا رفت؟

عصرازش عذرخواهی کردم و ...


امروز بازهم بیدار شد، اصرار داشت که مطمئن بشه نمیام

امروز میری سرکار ؟         نمیدونم

یعنی میری؟؟                چی شد بیدار شدی؟ خواب دیدی؟

نه، بگو میری یا نه؟          الان شبه، صبح که نیست، حالا تا صبح

نه، بگو صبح میری یا نه؟    نمیدونم

با بغض اول (قول) بده نمیری ....


دیگه امروز، روزه برای من؟؟:(((((((((((((((

53

سه شنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ۱۲:۱۳ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • مک بس

52

سه شنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ۱۲:۰۹ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • مک بس

51

سه شنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ۱۲:۰۷ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • مک بس

50

دوشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۵۴ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • مک بس

49

دوشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۵۲ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • مک بس

48

دوشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۴۸ ب.ظ

وقتی دوست روانشناسم کتاب "مامان و معنی زندگی" رو بهم داد، با خودم فکر کردم نخونده پسش میدم

ولی این روزها توی خیلی از برخوردهام با مامان، به یاد فصل اولش می افتم

فصل دیگه ای رو هم که خوندم، تازه متوجه شدم، چقـــــــــــــدر حرف پشت رفتارهای دوستم بوده و هست!!

47

دوشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۴۳ ب.ظ

اخیرا متوجه شدم، زیاد دردونه رو بغل میکنم

مثلا برای عبور از خیابون، 99درصد، بغلش میکنم، در حالیکه بچه های خیلی کوچکتر با مادرهاشون از خیابون رد میشن

یا وقتی گذر از معبری سخت باشه، درصورتی که بارها دیدم بچه ها افتادن، ولی مادرهاشون بغلشون نکردن

46

دوشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۴، ۰۸:۵۱ ق.ظ

چه هفته شلوغیییییییییی:(((((

خونه که اون وضعشه، سرکار هم همه گیج شدن، انگار نمیشه بعداز عید جلسه ای گذاشت، یا دوره ای برگزار بشه، یا کاری رو انجام داد

اخه مثلا تو این جلسات تصمیمی هم گرفته بشه، از فرداش اجرایی میشه یا  هفته آینده؟؟؟!!

حالا از نتایج جلسات قبل که اجرایی شدند و خواهــــــــــــــــند شد بگذریم:(

45

يكشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۰۰ ب.ظ

تصمیم گرفتم یه سری از وسایل رو توی کارتن بسته بندی کنم

مامان آشکارااا نگران شده!!

نمیگه: برین من دلتنگ میشم یا ...

میگه: اگه قصدت رفتنه، زودتر بگو           همیـــــــــــــــــن:(((