منه ی من!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۲/۰۹
    722
  • ۰۲/۰۱/۳۰
    721
  • ۰۱/۱۲/۰۷
    720
  • ۰۱/۱۲/۰۷
    719
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    718
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    717
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    716
  • ۰۱/۰۳/۰۹
    715
  • ۰۱/۰۲/۱۱
    714
  • ۰۱/۰۱/۳۱
    713
آخرین نظرات
  • ۱۹ دی ۰۰، ۱۳:۲۱ - دچارِ فیش‌نگار
    :)

۱۶ مطلب با موضوع «بیرون آنه» ثبت شده است

139

چهارشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۲۳ ق.ظ

132

دوشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۳۱ ق.ظ

آدمها در هر موقعیت و مقامی که باشن، ذات و تربیتشون رو نشون میدن

از بالاترین تا پایین ترین جایگاه اجتماعی


پ.ن. خدایا در تربیت فرزندم کمکم کن

پ.ن. خیلی مصداق و نمونه دارم، که برای اینکه به جایگاهی بی احترامی نشه، بیان نمیکنم

123

شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۱۰ ق.ظ

تو خانواده پسربچه ای داریم که براش نوحه میخونن، سینه میزنه

آهنگ میخونن، شروع به رقص میکنه

و وقتی جالب تر میشه که این دو کار رو به تناوب، و پشت سر هم انجام میدن!


پ.ن. رقص نه به معنای واقعیش، منظورم همون تکون دادن دسته

پ.ن..2. مراقب باشم مستقیم یا غیرمستقیم به بچه چی یاد میدم

111

سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۴۸ ق.ظ

گاهی فکر میکنم اگه این همکارِ ... ما، از این بخش بره، من شیرینی میدم (فکر میکنم بقیه همکارها هم حسشون مشابهه!!)

اگه کلا از مجموعه بره که واقعا جای تبریک به مجموعه داره!


پ.ن.بدتر اینکه مافوقین، همه خووووب میشناسنش، و سعی در ارتقاءش دارن!!

101

چهارشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۴۱ ب.ظ

عضو بودن در یک گروه اجتماعی، که به ظاهر مردی عضوش نیست، دلیل میشه که اعضا عکسهای بی حجاب و بعضا خانوادگیشون رو بذارن؟


پ.ن.به کجا چنین شتابان؟؟؟

100

سه شنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۵، ۱۱:۳۱ ب.ظ

بهار یعنی:

زیر آفتاب، در عرض چند دقیقه، سرتاپا خیس بشی از بارووون :-)


پ.ن.باز باران بارید،خیس شد خاطره ها،مرحبا بر دل ابری هوا...

پ.ن.امیدوارم کم تحریف کرده باشم ;-)

97

دوشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۴۲ ق.ظ

هفته ای چند روز این دانشجو رو میبنم، روزهای اول فکر میکردم هنوز با جو دانشگاه آشنا نیست خوب، کم کم تغییر میکنه، شیوه لباس پوشیدنش!!

اما یکسال گذشت و تغییر               نکرد: هنوزم خاص لباس میپوشه: مثلا مانتو سفید با راه های صورتی، با روسری سبز (اونم سبز سیدی هااااا)با گلهای درهم، ساعت آبی فیروزه ای، شلوار مشکی، و کفش های قهوه ای  (این تیپ امروزش بود:دی)

از یه طرف غبطه میخورم به این اعتماد به نفسش، یا تغییر ناپذیریش!!

و از یه طرف فکر میکنم زندگی با چنین افرادی، اگر با شناخت و تفاهم کامل نباشه، چــــــــــــــقدر  میتونه سخت باشه!!

94

شنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۱۳ ب.ظ

شنبه ها، ساعت های کاری، قرن میگذره:(((((

85

دوشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۵۳ ق.ظ

کاش میدونستم در قبال همکارهام، چقدر مسئولم!!

66

سه شنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۲۴ ق.ظ

با مادرها مهربان باشید، خصوصا مادرهایی که فرزند کوچک دارن

هررفتار ناشایست شما، تاثیری هرچه قدر کوچک بر روانش میذاره، که مطمئنا در رفتارش با کودکش بی تاثیر نخواهد بود


پ.ن. گاهی که به زنجیره رفتارها فکر میکنم، شدیدا می ترسم