منه ی من!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۲/۰۹
    722
  • ۰۲/۰۱/۳۰
    721
  • ۰۱/۱۲/۰۷
    720
  • ۰۱/۱۲/۰۷
    719
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    718
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    717
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    716
  • ۰۱/۰۳/۰۹
    715
  • ۰۱/۰۲/۱۱
    714
  • ۰۱/۰۱/۳۱
    713
آخرین نظرات
  • ۱۹ دی ۰۰، ۱۳:۲۱ - دچارِ فیش‌نگار
    :)

115

يكشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۲۷ ق.ظ

به قول یه مادر، نمیدونم چرا بچه ها از دوتا از دوست داشتنی ترین چیزها (برای بزرگترها) فرارین : خواب و خوراک

من تو وعده های غذایی (حداقل)، به هیچ عنوان کوتاه نیومدم،  و دردونه میدونه نمیتونه بازیگوشی کنه

ولی توی خوابش موندم:(( هنوز نتونستم تنظیمش کنم

از یه طرف میدونم خواب ساعتهای اولیه شب چقدر مفیده، از طرفی هم با کوتاه شدن شبها، و البته در اختیار نبودن خوابش توی ساعات صبح، نمیتونم برنامه ثابتی بریزم

ولی بایــــــــــــد یه فکری بکنم!

  • مک بس

نظرات  (۲)

اگه بخوای شب زود بخوابه باید خواب بعداز ظهر رو حذف کنی
البته اگه تا ١٠ و ١١ نمیخوابه
پاسخ:
بهش خیلی فکر کردم، ولی نمیشه
گفتم که اولا تنظیم خواب صبحش با من نیست، دوما حاضر نیست با کسی غیر از من بخوابه(یعنی هرچی هم صبح زود بیدار بشه تا من نرم خونه نمیخوابه)، سوما با کوتاه شدن شبها، احتمال اینکه هم خواب ظهرش حذف بشه، هم باز شبها دیر بخوابه رو زیاد میدم
  • مردی بنام شقایق ...
  • سلام

    دقیقا دختر مام همینطوریه!

    ینی باهاش بازی کنی سه شبانه روزهم نمیخوابه!

    وقتی هم دیگه دیوونه ی خوابه کافیه مثلا من یه سرفه کنم! عین میگ میگ خودشو میرسونه به من و خنده و بازی و این صوبتا!

    دیگه اخر کار با تشر خانوم میخوابیم! (البت فک کنم من بیشتر میترسم تا دختر!)

    والا ما که بچه بودیم خودمون بصورت دیفالت یه گوشه ولو میشدیم عین جنازه!
    صبح پامیشدیم میدیدیم هنوز همون گوشه افتادیم. تهش یه پتو انداخته بودن رومون! موقع قضا هم فضا اینقدر رقابتی بود که اصولا نمیفهمیدیم چی میخوریم! فقط میخوردیم که بغل دستیمون غذامونو نخوره!!!


    بچه های حالا گودزیلان! بچه نیستن که!!!
    پاسخ:
    سلام
    گاهی فکر میکنم چقدر خوبه، یعنی وقتهایی که حالم خوبه(پست 109)فکر میکنم چقدر خوبه که از این دنیا و زندگی انقدر لذت میبره که دوست نداره بخوابه و این لذت رو تموم کنه
    خدا سایه خانومتون رو حفظ کنه
    البته فکر میکنم درمورد بچه گی هاتون یه کم اغراق کردین با چاشنی طنز، ولی واقعا بچه گی های ما متفاوت بود

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">