289
شنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۱۸ ق.ظ
آقای همسر رفتن خونه مامانشون
دردونه تلفنی باهاش صحبت میکنه، میگن: خییییییییلی داره خوش میگذره
(شیطنتم گل میکنه)میگم بگو دوست دارین تا شب بمونین
دردونه میگه:خب، کاری نداری، خدانگهدار
فکر میکنم متوجه نشده، باز حرفمو تکرار میکنم، آقای همسر میخندن، میگن: مامان چی میگه؟؟؟ میگه: هیچی، زوبی بیا، خدانگهدار
و من غرق در لذت میشم:)
- ۹۵/۰۵/۱۶