430
دوشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۰۴ ب.ظ
یک عدد خانه ی به هم ریخته، یک عدد سازمانِ شلوغ و پرکارِ آخر سالی، یک عدد خواهر که همسرش بستری است، اجزاء زندگی این روزهای منه
به اینها یک عدد دردونه اضافه کنید که ثانیه ای حاضر نیست توجه منو از دست بده، تا جایی که مثلا برای آب خوردن لیوان رو که دستش میدم، میگم کنارم بایست آب خوردن منو تماشا کن!!!
پ.ن. خونه ی به هم ریخته ی اندکی تمیز، اعصاب خوردکن تر از خونه ی مرتب خاک آلوده!
پ.ن.2. لطفا برای همسر خواهرم دعا کنید
- ۹۵/۱۲/۱۶