495
دوشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۶، ۰۸:۲۴ ق.ظ
تابستون و عید موسم فکر کردن به جابه جاییه، پارسال همین موقع ها، انقدر مامان ناراحتی و گریه کرد که قرار شد یک سال دیگه موندگار بشیم
یکی از ترسهام این بود که شرایطی پیش بیاد که نتونم دیگه جابه جا شم، اون موقع عذاب وجدان داشتم که چنین فکری رو میکنم، ولی الان دقیقا همون شرایط پیش اومده:(
با مشکلات مامان، اگه بگم میخام از این خونه برم، عاق شدم، اگرم بمونم هم مثل قبل، مطمئنم کسی جز خودم مسئولیت قبول نخواهد کرد، و شرایط باز همون شرایطه، فقط صددرجه بدتر!!
چون این بار غیر از انتظارات مامان برای تنها نبودن، دکتر هم تنها بودنش رو ممنوع کرده، مامان هم رضایت نمیده کسی (پرستاری) کنارش بیاد، خواهرها هم....... مطمئنن تغییرناپذیرن:((((
یکی از ترسهام این بود که شرایطی پیش بیاد که نتونم دیگه جابه جا شم، اون موقع عذاب وجدان داشتم که چنین فکری رو میکنم، ولی الان دقیقا همون شرایط پیش اومده:(
با مشکلات مامان، اگه بگم میخام از این خونه برم، عاق شدم، اگرم بمونم هم مثل قبل، مطمئنم کسی جز خودم مسئولیت قبول نخواهد کرد، و شرایط باز همون شرایطه، فقط صددرجه بدتر!!
چون این بار غیر از انتظارات مامان برای تنها نبودن، دکتر هم تنها بودنش رو ممنوع کرده، مامان هم رضایت نمیده کسی (پرستاری) کنارش بیاد، خواهرها هم....... مطمئنن تغییرناپذیرن:((((
- ۹۶/۰۴/۲۶