منه ی من!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۲/۰۹
    722
  • ۰۲/۰۱/۳۰
    721
  • ۰۱/۱۲/۰۷
    720
  • ۰۱/۱۲/۰۷
    719
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    718
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    717
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    716
  • ۰۱/۰۳/۰۹
    715
  • ۰۱/۰۲/۱۱
    714
  • ۰۱/۰۱/۳۱
    713
آخرین نظرات
  • ۱۹ دی ۰۰، ۱۳:۲۱ - دچارِ فیش‌نگار
    :)

597

سه شنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۷، ۰۹:۲۱ ق.ظ

-دردونه چشماشو نیمه باز میکنه، میگه کجا میری؟   میگم نماز میخونم میام

با همون حالت خماریش میگه: انشاءالله عاقبت بخیر بشی، سلام خدا رو هم برسون     و خوابش میبره:)



-به دردونه میگم بذار یه کم بخوابم تا زمانی که برق بره

میگه: باشه، خواب خوبی داشته باشی، خوابهای خوب ببینی، عصرت هم بخیر باشه،

برق هم زود بره زود بیدار شی:)))


-یه مسافرت یک روزه داشتیم، دردونه موند پیش مامان، و باهم رفته بودن مهمونی

مامان میگه موقع رفتن نزدیک به یک ساعت رفته برای آماده شدن

که دردونه میگه: اخه داشتم خونه رو مرتب میکردم، غذا رو هم گذاشتم تو یخچال، فقط یه کم هم گریه کردم (تصور کردم از دوری و دلتنگی بوده، میگم چرا؟؟) میگه آخه میخواستم پنجره رو ببندم خاک نیاد، دستم نمیرسید...

و من ضعف میکنم براش:))

  • مک بس

نظرات  (۳)

  • عینکی عینکی
  • ای جااان. چند سالشه دردونه؟؟؟
    پاسخ:
    دردونه شهریور، شش ساله میشه:)
  • عینکی عینکی
  • خدا حفظ کنه برات
    پاسخ:
    ممنون عزیزم
    خداوند بچه های گل شما رو هم زیرسایه پدر و مادر حفظ کنه
    ای جاااانم!
    پاسخ:
    :))

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">