منه ی من!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۲/۰۹
    722
  • ۰۲/۰۱/۳۰
    721
  • ۰۱/۱۲/۰۷
    720
  • ۰۱/۱۲/۰۷
    719
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    718
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    717
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    716
  • ۰۱/۰۳/۰۹
    715
  • ۰۱/۰۲/۱۱
    714
  • ۰۱/۰۱/۳۱
    713
آخرین نظرات
  • ۱۹ دی ۰۰، ۱۳:۲۱ - دچارِ فیش‌نگار
    :)

599

سه شنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۷، ۰۸:۴۶ ق.ظ

تصور کن نیمه های شب بی جهت بیدار بشی ، و صدای پایی رو بشنوی که انگار بالای سرت یکی هست، جرات نکنی ببینی کیه، انواع فکرها به مغزت هجوم بیاره و نفست بگیره، تمام جراتت رو جمع کنی و تکونی به خودت بدی، تا شخص مورد نظر حداقل کمی فاصله بگیره ازت، ولی زهی خیال باطل

یه کم بگذره تا بتونی به خودت یه تکون اساسی بدی، و متوجه بشی صدای پایی نیست، صدای برخورد بادکولر با یه نایلکسه!!


نمیدونم چقدر طول کشید، ولی نفسم داشت می ایستاد، خصوصا که بعد از اون دزدی خیلی ترسو شدم :(

  • مک بس

نظرات  (۸)

هوم... :| 
شوهرت نبود؟ 
:(
پاسخ:
یعنی صدا از گلوم در نمی اومد که بپرسم اقای همسر تویی!
یا مثلا اقای همسر ببین کیه
خیییییلی وحشتناکه!
خونه قبلیمون حیاط داشت. و پنجره اتاق ما به حیاط باز میشد و همکف بودیم.
یه شبی که مستر نبود صدایی از پنجره شنیدم دقت کردم دیدم انگار یکی داره توری پنجره رو پاره میکنه. قشنگ معلوم بود که یکی داشت توری رو پاره میکرد. پنجره هم باز بود من و پسرک هم تو پذیرایی بودیم.
اصصصصصلا نمیتونم وحشتم رو برات توصیف کنم. مونده بودم چه کار کنم. حتی جرئت نمیکردم برم ببینم. دستمو از لای در رد کردم تو، چراغ اتاق رو روشن کردم که بفهمه کسی خونه ست. صدا یه لحظه قطع شد اما باز شروع کرد. دیگه دلمو زدم به دریا و نگاه کردم به پنجره! یک گربه ی به غایت بدذات رو توری آویزون شده بود ناخنهاش گیر کرده بود هی دستشو می کشید، توری پاره می شد یعنی مرررررردددددممممممم! :/
پاسخ:
کاملا درکت میکنم
ولی باز خداروشکر آدم نبوده، آدم رو که پشت پنجره میبینی تمام اطمینان به نفس کل دوران زندگیت انگار از بین میره
من گرچه سعی کردم خیلی شجاع با دزده روبرو بشم و کلی داد و هوار کردم، ولی هنوز که هنوزه به کوچکترین صدایی بیش از اندازه معمول واکنش نشون میدم
ای وااای، چقدر ترسیدی!
پاسخ:
خیلییییییییییییییییییییییی:(
من دو سه هفته ای هست کمی مریضم، و کلا خواب راحت ندارم:(
من علاوه بر حرکات موزون به بهانه جا به جا شدن تو رخت، صداهای زیادی در میارم که طرف یعنی بگه: داره بیدار میشه، یزنم بچاک.
بعدها فهمیدم باید باترس روبه رو بشی، خیلی سخته. جایی (دیالوگ) شنیدم گفت: ترسی که تو رو نمی کشه قوی می کنه
پاسخ:
سلام
خوش امدین
چقدر شما خوب واکنش نشون میدی، من رسما داشتم از ترس خفه میشدم
راستی تجربه داری، یا نه؟
چون منم تا تجربه نداشتم خیلی بهتر از این واکنش نشون میدادم
اخ اخ با تمام وجود درک میکنم چه کشیدی
یه مدت خیلی فیلم ترسناک میدیدم تا چند سال حتی! از سایه خودمم میترسیدم ):
پاسخ:
من کلا اهل فیلم ترسناک دیدن نیستم، در مجموع ادم ترسویی نیستم، ولی از زمانی که خونه تنها بودم و دزد اومد، حساس شدم

نگفتی از دزدتون!
پاسخ:
فکر کنم گفته بودم: تقریبا برای دوسال پیشه، که شب بود، من سرمو بالا کردم دیدم یکی پشت پنجره پشت بومه...
یه چندثانیه هنگ کردم که آقای همسر کی رفت بالای پشت بوم، و بعد..
داد و هوار کردی چی شد؟ دزد رو میگم 
در رفت؟
تجربه خاصی ندارم، ولی شده از چیزهایی ترسیدم که در نهایت بلند شدم ببینم چیه :)
هر آدمی اگه یه غریبه رو تو خونه ببینه شوکه میشه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">