609
شنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۰۱ ق.ظ
وقتی دردونه خوراکیی که مدرسه خریده رو نگه میداره، تا خونه با هم بخوریم...
وقتی دردونه اصرار داره برای کلاس قرآنش با وضو باشه
وقتی دردونه به بچه های کوچکترش مادرانه رسیدگی میکنه..
وقتی دردونه با مادربزرگش سرمشق هاشو تمرین میکنه تا مامان جونش هم با سواد بشه...
وقتی دردونه بعد از حمام به تنهایی لباس میپوشه..
وقتی دردونه حواسش به همه مهمون ها هست که هیچ کم و کسری نداشته باشند..
و وقتی اولین دندون شیری دردونه می افته (19 مهر شب 6 سال و یک ماهگی)...
به خودم میام که کی دردونه انقدر بزرگ شد! و فقط خدا رو شکر میکنم
خدایا شکرت، من از پس یک ساعت ویک روزش هم بر نمی امدم اگه کمک تو نبود(البته در خوب تربیت کردن دردونه ادعایی ندارم، ولی در اینکه توانم رو گذاشتم چرا:دی)
وقتی دردونه اصرار داره برای کلاس قرآنش با وضو باشه
وقتی دردونه به بچه های کوچکترش مادرانه رسیدگی میکنه..
وقتی دردونه با مادربزرگش سرمشق هاشو تمرین میکنه تا مامان جونش هم با سواد بشه...
وقتی دردونه بعد از حمام به تنهایی لباس میپوشه..
وقتی دردونه حواسش به همه مهمون ها هست که هیچ کم و کسری نداشته باشند..
و وقتی اولین دندون شیری دردونه می افته (19 مهر شب 6 سال و یک ماهگی)...
به خودم میام که کی دردونه انقدر بزرگ شد! و فقط خدا رو شکر میکنم
خدایا شکرت، من از پس یک ساعت ویک روزش هم بر نمی امدم اگه کمک تو نبود(البته در خوب تربیت کردن دردونه ادعایی ندارم، ولی در اینکه توانم رو گذاشتم چرا:دی)
- ۹۷/۰۷/۲۱