65
تصمیم گرفتم از این به بعد هر وعده غذایی رو به نام یکی از ائمه کنم:)
اینطوری آشپزی لذت بخش میشه، و مزه اش هم بهتر:))
به اثرات معنویش هم امید بستم:)
پ.ن. و اولین وعده هم به نام حضرت مادر
تصمیم گرفتم از این به بعد هر وعده غذایی رو به نام یکی از ائمه کنم:)
اینطوری آشپزی لذت بخش میشه، و مزه اش هم بهتر:))
به اثرات معنویش هم امید بستم:)
پ.ن. و اولین وعده هم به نام حضرت مادر
وایسا دنیا من میخوام پیاده شم....
پ.ن. دوستی پیام داده نجفه،همکاری نوشته مشهده،اون یکی طلب حلالیت کرده برای کربلارفتنش و ..
اونوقت من غرق شدم تو منجلاب روزمرگی هااااام :-(
پ.ن.هییییچ وقت اهل حسادت نبودم و نیستم
4بارخواستم فاتحه بخونم برای تفال به حافظ،ولی به خودم که اومدم آخرهای آیه الکرسی بودم :-P
پ.ن.آخر شبها برا دردونه و خودم 4قل آیه الکرسی میخونم،انقدر وابسته شدم که هرشبی نخونم، آرامش خواب نداریم
این عکسها برام حس خاصی داشت، علاوه بر روحانیت و نورررررررررر
دیشب دیر خوابیدم و بدددددد
صبح باز پای مصدومم ضربه خورد و دردش تا مغزم اومد
دردونه بیدار شد و..
از سرویس جاموندم
تاکسی نبود
ده مین معطل شدم تا ورودم ثبت بشه
آبدارچیمون نیست و این یعنی امروز چایی بی چایی (معتاد چایی نیستم ها، ولی چای اول صبح باید باشه)
این همکار مسخره ام، هم در رفت و آمده، و هنوووووووز بلد نیست توی چنین جایی نباید آواز بخونه، یا اینجا جای آشپزی نیست یا حداقل وقتی میخاد املت درست کنه، نذاره روغنش بسوزه، یا چرندیات مردانه اشون، میشه آرومتر هم بین خودشون رد و بدل بشه، یا انقدر توی گوش من اینو و اونو لعنت نکنه (اونم لعنت خدا)، یا ... میشه بعضی روزها رو اعصاب بقیه اسکی نکرد
چه روز ناخوشایندی، اینو تو تاکسی وقتی گوینده شبکه پیام داشت با انرژی مثلا میگفت فکر میکردم، که پشت یه ماشین خوندم:
غم از دل برود چون تو بیایی مهدی جان
همین برام بس بود
بعضی روزها، روز آدم نیست، همیـــــــــــــــــــــن
وقتی دوست روانشناسم کتاب "مامان و معنی زندگی" رو بهم داد، با خودم فکر کردم نخونده پسش میدم
ولی این روزها توی خیلی از برخوردهام با مامان، به یاد فصل اولش می افتم
فصل دیگه ای رو هم که خوندم، تازه متوجه شدم، چقـــــــــــــدر حرف پشت رفتارهای دوستم بوده و هست!!
یه جک بود گویا، حال این روزهای ما:)
ما از خونه تکونی به مرحله غلط کردنش رسیدیم:(((