منه ی من!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۲/۰۹
    722
  • ۰۲/۰۱/۳۰
    721
  • ۰۱/۱۲/۰۷
    720
  • ۰۱/۱۲/۰۷
    719
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    718
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    717
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    716
  • ۰۱/۰۳/۰۹
    715
  • ۰۱/۰۲/۱۱
    714
  • ۰۱/۰۱/۳۱
    713
آخرین نظرات
  • ۱۹ دی ۰۰، ۱۳:۲۱ - دچارِ فیش‌نگار
    :)

۵۶ مطلب با موضوع «خودم آنه» ثبت شده است

65

سه شنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۲۲ ق.ظ

تصمیم گرفتم از این به بعد هر وعده غذایی رو به نام یکی از ائمه کنم:)

اینطوری آشپزی لذت بخش میشه، و مزه اش هم بهتر:))

به اثرات معنویش هم امید بستم:)


پ.ن. و اولین وعده هم به نام حضرت مادر

64

شنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۵۴ ب.ظ

وایسا دنیا من میخوام پیاده شم....




پ.ن. دوستی پیام داده نجفه،همکاری نوشته مشهده،اون یکی طلب حلالیت کرده برای کربلارفتنش و ..

اونوقت من غرق شدم تو منجلاب روزمرگی هااااام :-(

پ.ن.هییییچ وقت اهل حسادت نبودم و نیستم

61

چهارشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۳۳ ب.ظ

4بارخواستم فاتحه بخونم برای تفال به حافظ،ولی به خودم که اومدم آخرهای آیه الکرسی بودم :-P


پ.ن.آخر شبها برا دردونه و خودم 4قل آیه الکرسی میخونم،انقدر وابسته شدم که هرشبی نخونم، آرامش خواب نداریم

60

چهارشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۰۳ ق.ظ

این عکسها  برام حس خاصی داشت،  علاوه بر روحانیت و نورررررررررر

58

سه شنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۴۹ ب.ظ
بشنو این نکته که خود را زغم آزاد کنی
خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی
آخر الامر گل گوزه گران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی



اولین باره که فالهای عمومی به حالم میخوره،می خوره؟؟؟؟؟

57

سه شنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ۱۲:۰۱ ب.ظ

چقدرررررررررر دلم مسافرت میخاد

مسافرت در نقش بچه کوچیک خانواده

55

سه شنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۰۴ ق.ظ

دیشب دیر خوابیدم و بدددددد

صبح باز پای مصدومم ضربه خورد و دردش تا مغزم اومد

دردونه بیدار شد و..

از سرویس جاموندم

تاکسی نبود

ده مین معطل شدم تا ورودم ثبت بشه

آبدارچیمون نیست و این یعنی امروز چایی بی چایی (معتاد چایی نیستم ها، ولی چای اول صبح باید باشه)

این همکار مسخره ام، هم در رفت و آمده، و هنوووووووز بلد نیست توی چنین جایی نباید آواز بخونه، یا اینجا جای آشپزی نیست یا حداقل وقتی میخاد املت درست کنه، نذاره روغنش بسوزه، یا چرندیات مردانه اشون، میشه آرومتر هم بین خودشون رد و بدل بشه، یا  انقدر توی گوش من اینو و اونو لعنت نکنه (اونم لعنت خدا)، یا ...    میشه بعضی روزها رو اعصاب بقیه اسکی نکرد


چه روز ناخوشایندی، اینو تو تاکسی وقتی گوینده شبکه پیام داشت با انرژی مثلا میگفت فکر میکردم، که پشت یه ماشین خوندم:

غم از دل برود چون تو بیایی                        مهدی جان


همین برام بس بود

بعضی روزها، روز آدم نیست، همیـــــــــــــــــــــن

48

دوشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۴۸ ب.ظ

وقتی دوست روانشناسم کتاب "مامان و معنی زندگی" رو بهم داد، با خودم فکر کردم نخونده پسش میدم

ولی این روزها توی خیلی از برخوردهام با مامان، به یاد فصل اولش می افتم

فصل دیگه ای رو هم که خوندم، تازه متوجه شدم، چقـــــــــــــدر حرف پشت رفتارهای دوستم بوده و هست!!

44

يكشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۲۷ ق.ظ

یه جک بود گویا، حال این روزهای ما:)

ما از خونه تکونی به مرحله غلط کردنش رسیدیم:(((

43

شنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۴، ۱۲:۵۹ ق.ظ

هنوز بعد از نزدیک 6ماه

از شب وحشت دارم :'(:'(:'(