منه ی من!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۲/۰۹
    722
  • ۰۲/۰۱/۳۰
    721
  • ۰۱/۱۲/۰۷
    720
  • ۰۱/۱۲/۰۷
    719
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    718
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    717
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    716
  • ۰۱/۰۳/۰۹
    715
  • ۰۱/۰۲/۱۱
    714
  • ۰۱/۰۱/۳۱
    713
آخرین نظرات
  • ۱۹ دی ۰۰، ۱۳:۲۱ - دچارِ فیش‌نگار
    :)

517

دوشنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۶، ۰۹:۰۰ ق.ظ

این روزها مخالفتهای دردونه با نظراتم زیاد شده، و بدتر اینکه گاهی حس میکنم عمدا خلاف تذکری که میدم عمل میکنه، تا نتیجه مخالفتش رو ببینه

و از اونجا که این موقعیت زیاد پیش میاد اگر بخوام برخورد مستقیم داشته باشم، تقریبا تمام روز باید در حالت ناراحت باشم!!!

516

شنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۶، ۰۹:۴۳ ق.ظ

چرا من از اینکه دیگران منو کم سن تر از سن واقعی ام تصور میکنن، ذوق میکنم:دی

با خواهرزاده ام رفتیم بیرون (10-12 سالی از من کوچکتره) فروشنده فکر کرد همسرشم، راننده هم فکر کرد ازش کوچکترم!!


دردونه رو آوردم سرکار، همکارم میگه: من فکر میکردم مجردی:دی

اون یکی میگه: اصلا بهت نمیاد بچه ای به این بزرگی داشته باشی

و من ذوق زده میشم: دی


پ.ن.شاید بقیه هم همینطور باشن، من خودمو گفتم که به کسی اسائه ادب نشده باشه:))


515

شنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۶، ۰۹:۱۶ ق.ظ

با اینکه پارسال خیلی اذیت شدم، ولی باز دارم وسوسه میشم تولد دردونه رو عید غدیر بگیرم:)

514

يكشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۰۳ ق.ظ

دردونه داره منو به مرز جنون میرسونه

دیشب دوساعت!! تمام گریه میکرد که فردا نرو سرکار

اگر تازه تعطیلات تموم نشده بود، و دقیقا تو همین ایام به این نتیجه قطعی نرسیده بودم که من به لحاظ روحی نیاز به کار بیرون از خونه دارم، به استعفا به صورت جدی فکر میکردم، حتی با وجود اینکه اگر دردونه امسال بره پیش دبستانی، قسمت اعظم ساعاتی که من نیستم، اونم خونه نخواهد بود

513

شنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۴۷ ب.ظ

تا حالا نشده بود یه شعر اینهمه با حالم هماهنگ باشه:تک تک بیت هاش

512

سه شنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۲۶ ب.ظ

این بی انصافیه که مافوقت تو تعطیلات ازت گزارش عملکرد روزهای کاری رو بخواد

و خودش بعد نزدیک به دوهفته هنوز حتی نامه رو باز نکرده باشه:/


511

يكشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۳۱ ب.ظ

دردونه به "بو" خیلی حساسه،خیلی از چیزهای جدیدرو با بوشون قضاوت میکنه!

دست زده به گوشه چشم من، دستش خیس شده،فوری بو میکنه!!

509

يكشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۰۵ ق.ظ

تعطیلات را تعریف کنید. 20نمره:)

تعطیلات یعنی بچه انتظار داشته باشه ثانیه ای تنها نمونه، همسر انتظار داشته باشه نظم زندگی به بهترین شکل برگرده، مادر انتظار داشته باشه تنها نمونه، و مهمانهای تقریبا هرروزی به خوبی پذیرایی بشن، آشناها انتظار توجه بیشتر داشته باشن

و خودت

بخوای خونه تکونی کنی، جاری پاگشا کنی،تولد بگیری، ثبت نام بچه رو قطعی کنی،دنبال وسایل و خریدهای لازم باشی ، گزارشی،که مافوق خواسته براش بفرستی،  هزارتا کار عقب افتاده ات رو انجام بدی،و ...

و استراحت  هم بکنی

508

چهارشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۰۵ ب.ظ

امروز،اولین روز از یازدهمین سال زندگی مشترکمونه


ده ساااال!خودم هم باورم نمیشه انقدر سریع گذشته باشه

507

يكشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۱۳ ق.ظ

گاهی بعضی روابط رو باید اصلاح کرد، نه فقط به خاطر اینکه روحت آسیب میبنه، نه به خاطر این جسمی صدمه میبینی، اینها هست ولی علاوه بر اون بخاطر اینکه نسل آینده ات حتما متاثر میشه، و تو شاید تحمل داشته باشی، یا بتونی اثراتش رو کنترل کنی، ولی در قبال آینده گانت مسئولی!!!



چقدر این سخته!:(((