منه ی من!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۲/۰۹
    722
  • ۰۲/۰۱/۳۰
    721
  • ۰۱/۱۲/۰۷
    720
  • ۰۱/۱۲/۰۷
    719
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    718
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    717
  • ۰۱/۰۳/۲۹
    716
  • ۰۱/۰۳/۰۹
    715
  • ۰۱/۰۲/۱۱
    714
  • ۰۱/۰۱/۳۱
    713
آخرین نظرات
  • ۱۹ دی ۰۰، ۱۳:۲۱ - دچارِ فیش‌نگار
    :)

۲۷ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۶ ثبت شده است

459

پنجشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۲:۳۱ ب.ظ

458

چهارشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۲:۱۸ ب.ظ

وقتی معده ات از درد در شرف پکیدنه، و گرسنه میشین، چی میخورین؟؟!!


پ.ن.یاد کتاب دردونه افتادم که یه موش بازیگوش میره بیرون خونه دنبال غذا، و از همه حیوانات میپرسه گرسنه بشی چی میخوری:دی

457

چهارشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۹:۲۰ ق.ظ

قبلترها گفته بودم به نظرم خانواده آقای همسر خیلی سازش کارن (گفته بودم؟؟؟)

این وقتی برام مهم شد که فهمیدم این رفتار آقای همسر ارثیه و خیلی نباید انتظار اصلاحش رو اون هم در کوتاه مدت داشته باشم


دیشب رفتیم برای اقای برادرشوهر و همسرشون مهریه تعیین کردیم (ایم نه اند        کردند) با این که خواسته های خانواده عروس واقعا زیاد بود، و با خواست خانواده آقای همسر خیلی تفاوت داشت، ولی بدون کوچکترین بحثی موافقت کردند

انگار که توانایی هیچ مخالفتی ندارن!!! در صورتی که از نظر من هیچ دلیلی برای این همه صبوری نبود، چون نه دختر و نه خانواده اش از هیچ نظر نسبت به خانواده آقای همسر و داماد برتری ندارن، حتی هنوز رابطه عاطفیی شکل نگرفته که صبوری بطلبه!


شاید به نظر یه جاریه بدجنس بیام الان، ولی بیشتر یک همسر نگران برای آینده ام:(

456

چهارشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۹:۱۱ ق.ظ

داشتم از پاساژ بیرون می اومدم، که دختر بچه ای وارد مغازه اسباب بازی فروشیی شد، پدرش به سرعت دستش رو گرفت و کشیدش بیرون، فاصله مغازه تا پیاده رو، هم چنان پدره دخترش و روی زمین میکشید، توی پیاده رو دیگه بغلش زد، و دست و پای بچه بود که ولو بود تو هوا، و صدای گریه اش هم...


هیــــــــــــچ قضاوتی نمیکنم، شاید بچه واقعا زیاده خواه بود، شاید پدره واقعا خسته بود و هزارتا شاید دیگه

ولی اون لحظه خداروشکر کردم که جای اون پدر نیستم، که احتمالا خودش هم راضی به این رفتار نبود

455

چهارشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۹:۰۶ ق.ظ

خانم های خونه

چطورشما آشپزی میکنید و همسرتون تلویزیون می بینه

گردگیری میکنید و همسرتون تلویزیون می بینه

خونه رو مرتب میکنید و همسرتون تلویزیون می بینه

بچه بازی میکنید و همسرتون تلویزیون می بینه

لباس می شورین، اتو کشی میکنید، شست و شو میکنید و...      و موقعیت همسرتون همچنان ثابته؟!!!


یعنی من کم تحملم؟؟؟



پ.ن. البته خداییش آقای همسر تا این حد هم ثابت نیست، هر ازگاهی چایی یا خوراکی میخوره:دی

454

يكشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۲۵ ق.ظ

دردونه با خواهرزاده ام بازی میکنه:)

453

يكشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۲۰ ق.ظ
از اونجا که انگار هرروووووز باید یه مدتی رو پای گاز باشم، وگرنه میزان گاز خونم میاد پایین!!،  و با توجه به اینکه ناهار فردا  رو داشتیم، تصمیم گرفتم تنها خوراکیی (غیراز غذا) که آقای همسر نسبت به طعمش ابراز علاقه کرده رو درست کنم: دونات
ایضا از اونجا که دردونه نذاشت بخوابم، از فرصت استفاده کردم و خریدم خودم کردم
تصور کن با کلی خستگی از کار بیرون و خرید و بی خوابی، ذوق زده که اووووووه دارم خوراکی موردعلاقه اش رو درست میکنم، مشغول باشی که یه هو با حالتی خنثی بگه: دونااااااااات؟؟ چطور؟؟ دردونه خواسته؟!!!
و تو یه هو نوک آوت بشی:دی
البته ما که به روی مبارک نیاوردیم، چون از مرحله دلخورشدن و کنارگذاشتن کار گذشته بود و نمیشد این همه مایع رو اسراف کرد، ولی در پایان یادآوری نمودیم که برای پدر و دختر چی درست کردمممم:دی



یعنی تا مدتها اسم دونات بیاد جیییییییییییغ میکشم، گفتم باشم، از بس خسته شدم:)))