691
نوشتن و کلا هرکاری حس میخواد!
حست خوب باشه اون متن هم خوب میشه، نباشه هم...
قبلترها ارتباطات وبلاگیم زیاد بود، بعدتر کمتر شد و منتخب تر (مثل شیطنت های دوران بلوغ که کم کم فروکش میکنه)
و اخیرترش صفر شد!
تقریبا تمام اد لیستم غیرفعال شدند! شاید در اثر بحران (دقیقا به نظرم در جهاتی فقط همین لفظ کاربرد داره)کرونا، شاید هم..
دیگه تصمیم به نوشتن نداشتم، ولی هر ازگاهی توی این نزدیک به دوسال که حرف هایی ذهنم رو مشغول میکرد و به هردلیل گوش شنوایی نبود، یاد نوشتن می افتادم و متاسفانه تنبل تر از این بودم که همون اندک رو هم مکتوب کنم...
این مدت اتفاقات زیادی افتاد که مهمترینش اضافه شدن "نازدونه" به جمع مون بود
که تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...
الان که علی القاعده اوضاع باید کمی آرامتر شده باشه همچنان هرروز غافلگیر میشم و اصلا به نظرم اصول لاینفک بچه داری همینه، که تا سالها برنامه ریزی روزمره ات دست خودت نیست، و مثلا نمیتونی صبح قول بدی که عصر فلان کار رو حتما میکنی یا فلان جا رو حتما میری، یا حتی نمیتونی قول بدی نازدونه ات که الان خوابه، وقتی بیدار شد فلان کار رو خواهی کرد و...
و این یعنی زندگی جریان داره با همه سختی و ناملایماتش و البته شیرینی های شیرین تر از عسلش..
و الهی که عاقبتش به خیر باشه برامون